حسن رضایی: اینکه دوگانه اصلاحطلب - اصولگرا توانایی حمل و تفهیم واقعیات صحنه سیاست ایران را ندارد، حرف امروز و دیروز نیست. تعویض واژهها اما ظاهرا کار چندان آسانی نیست، لذا کاربرد این دوگانه نارسا همچنان ورد زبان عموم مردم و رسانههاست. ما عموما در نگاه اول فکر میکنیم تعویض واژهها نباید چنین صعب و غامض باشد، بویژه وقتی میبینیم گزارشگران ورزشی همین رسانه ملی، واژههای مزخرف خارجی را مثل نقل و نبات، به فضای عمومی جامعه ایرانی پرتاب میکنند. من گمان دارم اگر حکیم ابوالقاسم فردوسی اکنون زنده بود، همان قسمت اول برنامه 2018 با سکته یا فشارخون، جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. پوست آدمها در فضای سیاست اما کلفتتر از این حرفهاست. به صورتی که ما در همین ایران خودمان، موجوداتی داریم که به تناوب، برچسب و برند سیاسی را که با آن شناخته میشدند هم تعویض کردهاند. چگونه؟ درست است؛ موافق با وزش باد!
در راس این هرم اما نه یک فرد، که یک سازمان و حزب سیاسی حضور دارد. حزبی دولتساخته که اوایل دهه 70 و در حلقه قدرت نزدیک به مرحوم هاشمی سبز میشود. کارگزاران سازندگی در واقع حزبی دولتساخته بود که در آستانه انتخابات مجلس پنجم، با عضویت بسیاری از مدیران دولتی و برای حمایت از دولت هاشمی به وجود آمد. در روز تاسیس این حزب، حسین مرعشی علاوه بر مدیران داخل دولت و اقوام نزدیک، از شماری افراد چپ آن روز هم دعوت به عمل آورد. تاریخ شکلگیری کارگزاران را در واقع میتوان نمادین و موثرترین علت نارسا بودن دوگانه کلیشهای موجود در فضای سیاست ایران دانست. کارگزاران اساسا بر مبنای تداوم قدرت در دست یک حلقه بسته و محدود شکل گرفت. آنها حتی در مقطعی به دنبال تغییر قانون اساسی و تصویب طرحی برای مادامالعمر کردن ریاستجمهوری مرحوم هاشمی در مجلس پنجم رفتند؛ به صورتی که این مساله به مدت کوتاهی مساله اول فضای سیاسی کشور شد!
بخشی از اعضای اولیه کارگزاران که در کمال تعجب همزمان تمایلات راست و چپگرایانه در میان آنها دیده میشد، از وزرای دولت مستقر بودند. رهبر انقلاب اما در آن مقطع، با ورود به این مساله به عضویت غیرقانونی 10 وزیر دولت سازندگی در این حزب سیاسی پایان داد. کارگزاران از آن مقطع تاکنون، نقش زیادی در شکل دادن به فرهنگ سیاسی موجود در فضای جامعه ایرانی داشته است. یگانه راهحل آنها برای ساختن ایران، پیروی از نسخههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بود و آنها در پیش گرفتن چنین رویکردی را مساوی استاندارد شدن کشور میدانستند. پیروی از تز «خوردن و خوراندن برای پیشبرد کارها»، دیگر دیدگاه کلیدی آنها بود که بعدها تا همین اکنون، تاثیر قابل توجهی بر فضای سیاسی کشور گذاشته است.
اعتقاد راسخ و قلبی به همین تز بود که غلامحسین کرباسچی را به این نتیجه رسانده بود تا در جلسات محاکمه خود به عنوان شهردار تهران، در دفاع از پرداخت حقوق نجومی به یکی از مدیرانش بگوید فلانی را باید طلا گرفت! از این منظر، کارگزاران را میتوان مبدع تز «بادسنجی» در سیاست معاصر ایران دانست. ریشههای اصلی غربگرایی مفرط دولت کنونی و حامیان آن را نیز باید در بخشی از فرهنگ کارگزارانی جستوجو کرد. چنانکه گفته شد تئوریسینهای دولت سازندگی یگانه راهحل معضلات را تکیه بر الگوهای غربی و دوستی با غرب میدانستند.
رویکردی که در بعد اقتصادی منجر به تورم 50 درصدی و شورش در چند شهر کشور، درست چند سال پس از پایان دفاعمقدس شد! و در بعد سیاسی، منجر به صدور حکم جلب رئیسجمهور وقت (مرحوم هاشمی) از سوی دادگاهی عادی در یکی از شهرهای آلمان و سپس، ترک ایران از سوی تمام سفیران کشورهای اروپایی شد! حالا اما کارگزاران مجددا نقشی کلیدی را در ساختار دولتهای یازدهم و دوازدهم یافته است، به صورتی که از روزنامه ارگانی این حزب، به عنوان یکی از مهمترین رسانههای حامی دولت یاد
میشود. تلاش روزنامه کارگزاران در جهت استعمار ذهنی مخاطبان عام اما این روزها قابل توجه است. کارگزاران که چندی پیش، تیتر یک خود را متناسب با دوره قاجار، «مذاکره ناپلئون و تزار بر سر ایران» قرار داده بود، همزمان با مذاکرات پوتین و ترامپ در هلسینکی فنلاند نیز از «بازگشت به جهان دوقطبی» گفت!
در نگاه اول شاید عجیب باشد که تمایل یک جریان سیاسی به استعمار شدن کشور، حالا در قرن 21 و زمان فروپاشی ساخت قدیمی قدرت در عرصه بینالملل و در دورانی که انقلاب اسلامی اساسا مناسبات دوقطبی جهان را بر همزده است، او را مجاب کند تا فضا را برای مخاطبش، مشابه دوره قاجار و پهلوی بازسازی کند. چنین رویکردی اما واقعیت دارد و بهنظرم بیش از هر چیز، منظومه فکری حاکم بر دولت طی 5 سال گذشته را نشان میدهد؛ اینکه همواره غایت آمال این جریان سیاسی آن بوده است که قمری کوچک از اقمار غرب و دقیقتر بخوانید آمریکا باشد و براستی حرف از اعتقاد به کدخدا اگر این نیست، پس چه میتواند باشد؟! فرزندان رویکرد «بادسنجی» اما هنرهای بزرگتری هم دارند. آنها همزمان با بر سینه کوبیدن سنگ غربگرایی و استعمار دوستی، میتوانند خود را از آن مبرا هم بدانند. چطور؟! همین آقای محمدرضا خاتمی که ضلعی دیگر از جریان غربگرایی و غربدوستی کشور است و روزی در ایام انتخابات 96 گفته بود: «ما تضمین روحانی هستیم؛ اگر روحانی ابقا نشود، وضعیت کشور از دوران احمدینژاد هم بدتر خواهد شد؛ اگر به کارنامه روحانی نگاه کنیم حتماً او را رئیسجمهوری موفق و حتی فراتر از انتظار میدانیم؛ با این مجلس اصلاحطلب، کابینه دوم روحانی بهتر از کابینه اول خواهد بود.» حالا به روزنامه غربگرای اعتماد گفته است: «دولت روحانی کارآمد نیست؛ اصلاحات نمیخواهد اعتبارش را خرج ناکارآمدیها کند؛ روز به روز امید مردم به ما کمتر شده است؛ فراکسیون امید مجلس هم، امیدی میان مردم ایجاد نکرده است؛ روحیه و منش محمدرضا عارف هم همین است و ما نباید انتظار دیگری از او داشته باشیم». امان از بادها!