سعید ملکی: چند هفته از ماجرای «مایکل لدین» مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و انتشار یادداشت جنجالی او در نشریه «فوربس» میگذرد اما هنوز گرد و خاک اقدام بحثبرانگیز وی فروننشسته و بازار گمانهزنی و قلمفرسایی درباره افشاگریهای وی سرد نشده است.
پس از پردهبرداری لدین از ارتباط سران فتنه 88 با دولت آمریکا، گروهی از حامیان عینی و تلویحی متهمان این پرونده سکوت پیشه کردند و دستهای نیز در مقام دفاع از خود استدلالهایی را مطرح کردند. در این میان خاموشی دموکراتهای مقیم کاخ سفید نیز سبب شد نوشتههای لدین رنگ واقعیتری به خود بگیرد.
ورای این قضیه و گمانهزنیهایی که درباره انگیزههای لدین از این اقدام صورت گرفته
- مانند تلاش وی برای ضربه زدن به دموکراتها در آستانه انتخابات یا سنگاندازی در مسیر کاهش اختلافات تهران و واشنگتن- باید گفت نوشتههای این نومحافظهکار آمریکایی رخدادی بدیع یا منحصر به فرد نیست چرا که از همان ابتدای کلید خوردن حوادث 88، حمایت سیاسی و تبلیغاتی کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا از معترضان به نتایج انتخابات ریاستجمهوری و سپس پناهندگی بسیاری از چهرههای شاخص این جریان به کشورهای یادشده، خط و ربطهای واقعی گردانندگان حوادث تلخ سال 88 را به نمایش گذارد.
از این رو است که تمایل متقابل مقامات کشورهای غربی و آمریکا از یکسو و زمینهسازان حوادث فتنه نیاز چندانی به رمزگشایی نوشتههای سیاستمدار صهیونیستپرور آمریکایی ندارد و به عبارتی چیزی که عیان است چه حاجت به بیان و نیز مجادله بر سر آن است.
با این حال مسائل مهمی وجود دارد که میتوان به بهانه ماجرای لدین به آنها اشاره کرد و از برخی نخبگان خواست بار دیگر آن را وجهه تامل خود قرار دهند.
1- همه چیز از ایران شروع و به ایران ختم میشود. این واقعیتی است که برخی به کلی آن را نادیده گرفته و در راستای اهداف خاص سیاسی دچار خودغیرپنداری یا حتی غیریتسازی مخالفان خود شدهاند. فراموش کردن یا پشت پا زدن به این اصل که در چارچوب قلمرو سیاسی و پهنه جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران همه بر یک کشتی نشسته و سرنوشتی یکسان دارند سبب شد در حوادث 88 شماری به بهانه تامین نشدن مقاصد سیاسیشان، پشت به پشت دشمنان خارجی تیشه به ریشه انسجام ملی بزنند و کشور را دچار چالشهای امنیتی کنند، غافل از اینکه دشمن جرارتر از آن است که حتی به ملعبگان موقت خود در پایان موعد انقضا التفاتی داشته باشد. رخدادهای ناگوار 6 سال پیش در شرایطی رخ داد که سر فرودآوردن فتنهگران در برابر قانون اساسی و خواست رهبر انقلاب میتوانست آینده سیاسی متفاوتی برای آنان رقم بزند و آنان را از دست به دامانی دشمنان قسمخورده ملت بازدارد.
2- غرب به سرکردگی آمریکا هزاران نیرنگ در آستین دارد و عنوان شیطان بزرگ بهراستی برازنده دولت این کشور است؛ دولتی که هر لحظه و هر آن به لباس و هیاتی درمیآید تا راه حقیقت را پیش روی دیگران سد کند. این واقعیتی است که عده قلیلی از وطنیها و در راس آنان سیاستندارانشان هنوز پس از حدود 4 دهه دشمنی آمریکا آن را درنیافته و حتی کوردلانه به پشتیبانی و پناه شیاطین ریز و درشت چشم دوختهاند.
در تاریخ چنددهساله جمهوری اسلامی کم نیست مواردی که آمریکاییها همزمان با تهدید نظامی و دستزدن به جنایات مختلف برای به زانو درآوردن ملت ایران، گزینه رایزنی و اشتراک مساعی با «فیل»های همسو با خود را به پیش بردهاند. از همین رو است که رخدادهایی نظیر ایران- کنترا یا همان ماجرای مک فارلین را میتوان به نوعی همجنس نامهنگاریهای بین سران فتنه و دولت آمریکا دانست.
3- نکته سوم اینکه ویژگی چرخ روزگار این است که میچرخد و ثابت نمیماند. زمانی گروهی با نامهنگاری به دولت آمریکا خواستار اعمال فشار و سختگیری بر دولتی بر سر مواضع هستهای آن بودند و از توصیفاتی چون سرکوبگر و مستبد برای خطاب کردن نظامی بهره میجستند که زمانی خود جزو و کارگزار آن بودند. حال برخی با پیوندهای سیاسی آشکار و پنهان با گروه یادشده در بدنه دولت مستقر جای گرفته و دغدغه این را دارند که بر سر مواضع هستهای در واشنگتن علیه دولت سخت گرفته نشود.
در همین چارچوب بحث گردش گردونه زمان باید گفت کسانی که با فراخواندن منتقدان به سکوت، از کلیدواژههایی چون انسجام ملی و یکپارچگی برای تمدید خفقان علیه مخالفان سیاسی خود سود میجویند، عدهای هستند که برخی از آنان در حوادث سال 88 با حمایت یا سکوت در برابر فتنه، ریشه بر تیشه انسجام و یکپارچگی زدند و اغیار خارجی را بر خودیهای داخلی ترجیح دادند.
از این رو است که گاهی میگویند جای نالیدن از کسی نیست زیرا در بسیاری موارد از ماست که بر ماست.