سعید کاووسیان: یک سال از وقوع مشروطه و چیدن دیگهای پلوی باغ سفارت انگلستان نگذشته بود که اولین لگد انگلیسیها به مشروطیت، با واقعه قرارداد 1907 اتفاق افتاد. انقلاب مشروطیت که متاثر از عوامل سیاسی و داخلی و خارجی فراوانی بود ابتدا در ستیز با استبداد داخلی و سلطه بیگانه بود اما مشروطهخواهان موفق نشدند هیچ کدام از 2 هدف تعیینشده را به سرانجام برسانند، چرا که از همان ابتدا با اشتباهاتی که داشتند- و تاریخ بسیاری از آنان را اثرگذار در تاریخ نیمقرن بعد از مشروطه میداند- خشت اول دیوار مشروطه را کج گذاشتند.
حال آنکه خصومت بیگانه نیز عملا با هر جنبش آزادیخواهانه مخالف بود، به همین جهت با تهدید و تطمیع سران آن و نقشههای خباثتآلود تلاش کرد جنبش را با مشکل مواجه کند. روسیه و انگلیس 2 قدرت استعماری که حاضر نبودند از منافع خود در ایران دست بکشند، جنبشهای آزادیخواهانهای چون مشروطیت را به ضرر خود میدیدند. حتی مشروطیتی که داشت با خطدهیهای سفارتخانههایشان پیش میرفت.
«محمود محمود» در کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، آمدن مشروطه و ورود آن به عرصه سیاسی ایران را عاملی در برقراری قرارداد 1907 میداند. وی آوردن مشروطه به ایران را مقدمهای بر زوال و ضعف ایران میداند. با ایجاد مشروطه، هرج و مرج در ایران رواج یافت. ملت سرگرم مشروطه شد. عدهای سادهلوح و وطنخواه با یک شوق و ذوق مشروطه را استقبال میکردند. شیادان که این را سر زبان انداخته بودند، آنها را بیشتر حریص و تشویق کردند تا اینکه اغتشاش و ناامنی به علت از بین رفتن نفوذ دولت مرکزی بالا گرفت و نه مجلس و نه دولتهای خلقالساعه هیچیک قادر نبودند دوباره امنیت را برقرار کنند.
در حالی که هنوز مدت زیادی از صدور فرمان مشروطیت در 1906 نمیگذشت، 31 آگوست 1907 دولتهای استعماری انگلیس و روسیه با میانجیگری روسیه تشریک مساعی را برای تقسیم ایران صورت دادند. یکی از دلایل مهم این رویکرد بریتانیا و روسیه، سیاست شرقنگر آلمان بود که میتوانست بهعنوان یک قدرت تازهوارد منافع بریتانیا را در جنوب ایران به گونه جدی تهدید کند. این خطر هنگامی که در سال 1905 لیبرالها به جای محافظهکاران در انگلستان زمام امور را به دست گرفتند بزرگتر از خطر روسیه تلقی شد. پیدا شدن چند کشتی تجاری آلمان در آبهای خلیجفارس و نیز کسب امتیاز راهآهن از عثمانی توسط آلمانها، انگلیسیها را سخت به هراس افکند و دولت انگلستان فعالیتهای بازرگانی آلمان را تهدید بزرگی علیه موقعیت انحصاری خود در خلیجفارس به حساب آورده و در نتیجه زمینه برای همگرایی روسیه و انگلستان فراهم شد.
از طرف دیگر به واسطه پیشامد جنگ 1905روسیه و ژاپن و شکست روسها که باعث ضعف نسبی آنها شده بود فرصتی برای پیشبرد سیاست انگلیسیها پیدا شد و آنها درصدد برآمدند قضیه معوق تعیین منطقه نفوذ در ایران را تجدید و قراردادی در این باره با روسها امضا کنند.
بعد از این جریانات بود که سیاستمداران جدید انگلستان لزوم عقد قراردادی را با رژیم تزاری به طور جدی مطرح کردند. سر «ادوارد گری» وزیر خارجه بریتانیا بیدرنگ شروع به برداشتن گامهایی در این زمینه کرد. علاوه بر گری، سر«چارلز هاردینگ» و سر«آرتور نیکلسون» نیز از طرفداران فکر اتحاد با روسیه بودند.
سر «ادوارد گری» وزیر خارجه انگلستان راجع به سیاست خارجی ایران در اواخر دوران قاجار گفته بود: «ایران خوش نداشت تفاهمی بین بریتانیا و روسیه برقرار باشد. در گذشته وجود خصومت میان 2 دولت قدرتمند را کلید رمز مصون ماندن خویش یافته بود و عادت کرده بود یکی را به جان دیگری بیندازد و از این راه برای خود فرصت تنفس دست و پا کند...».
این اظهارات بیانگر وضعیتی بود که 2 قدرت [روسیه و انگلستان] برای ایران در سالهای حاکمیت قاجار به وجود آورده بودند. دولتمردان ایرانی با این رویکرد توانسته بودند حیات و بقای خود را در کنار این دو قدرت استعماری حفظ کنند. حضور این دو کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی، مالی، نظامی و سایر شؤون ایران، آسیبهای فراوانی را متوجه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران کرده بود. این آسیبها بویژه در مواقعی که میان 2 دولت یادشده نوعی اتحاد و تبانی حاصل میشد، خردکنندهتر بود.
انگلیسیها از یک سو خطر روسیه را در ایران و بالکان مشاهده میکردند و از سوی دیگر با خطر آلمان مواجه بودند که در آسیای صغیر و خلیجفارس و با اتصال راهآهن بغداد به داخل ایران قادر بود مشکلاتی را برای سرحدات هندوستان ایجاد کند. سرانجام مشاهده این واقعیتها دولت انگلستان را متقاعد کرد از ترس رسیدن آلمان به خلیجفارس، بالاخره با روسیه تزاری کنار آید.
29 آگوست 1907 از طرف وزیر خارجه انگلستان دستور تلگراف امضای 3 قرارداد مربوط به ایران و افغانستان و تبت به سفیر در سنپترزبورگ رسید و روز 31 آگوست 1907 مطابق با 9 شهریور 1286 خورشیدی قرارداد میان روسیه و انگلیس در سنپترزبورگ به امضای ایزولسکی وزیر خارجه روسیه و نیکلسون سفیر انگلستان رسید. عاقد این پیمان سر ادوارد گری، وزیر خارجه انگلستان بود. امضای این قرارداد تا دقایق پایانی، با نگرانی و هراس طرفین پیگیری میشد و هرکدام از 2 دولت روسیه و انگلیس از استنکاف دیگری و پرهیز از تعهد امضای آن واهمه داشت بنابراین تا آخرین لحظات وزارت خارجه انگلیس و روسیه نگران امضای آن بودند به همین دلیل این توافق کاملا سری و پنهان به امضای طرفین رسید. حتی سفیر انگلیس در تهران گله کرده بود که چرا از او نظر نخواسته و او را در جریان دقیق ماوقع نگذاشتهاند.
تقسیم ایران از آرزوهای دیرینه انگلستان بود و مقامات بریتانیایی همواره به آن بهعنوان راهی برای تضمین امنیت دروازههای غربی هند، مینگریستند. طرح تقسیم ایران اولین بار 20 سال قبل از انعقاد قرارداد 1907 از سوی سر«هنری دروموند ولف» وزیرمختار انگلیس در تهران به دولت آن کشور پیشنهاد شد و پس از آن سایر بلندپایگان انگلیسی در جهت اجرا و تحقق آن تلاش کردند.
قرارداد 1907 اصولاً یک پیمان انگلیسی بود. نویسنده کتاب «روس و انگلیس در ایران» راجع به نظر سر«ادوارد گری» وزیر خارجه انگلستان درباره قرارداد 1907 و سودی که آن کشور از قرارداد میبرد، مینویسد:
«... سر ادوارد گری سالها صرف دفاع از قراردادی کرد که خود او همراه با نیکلسون از بانیان عمده آن بودند...».
سر «پرسی سایکس» کارگزار سیاسی انگلیس در ایران در کتاب خود تحت عنوان تاریخ ایران، تصریح کرده: «قرارداد 1907 بدون مراجعه و مشاوره با ایران تنظیم شده بود... با امضای این قرارداد انگلستان از موقعیت و مقامی که در ایران داشت افتاد و او را از آن پس به دیده سوءظن مینگریستند».
روسیه و انگلیس پس از امضای قرارداد، تلاش کردند اقدام خود را تحت پوشش ایجاد یک جبهه واحد علیه آلمان توجیه کنند. در آن زمان ترس و وحشت از قدرت روزافزون امپراتوری آلمان که بهتدریج به صورت یک خطر جدی برای دولتهای استعمارگر درمیآمد بویژه نفوذ آن کشور در بالکان و عثمانی باعث شد رقبای آن دولت یعنی انگلستان، روسیه و فرانسه اختلافات دیرینه خود را برطرف و زمینه اتفاق مثلت و ایجاد جبهه مشترک علیه آلمان را فراهم کنند.
دولت فرانسه در این راه پیشقدم شد و ژانویه 1894 پیمان دوستی و اتحاد با روسیه تزاری منعقد کرد. مه 1904 نیز یک قرارداد دوستی بین فرانسه و انگلستان منعقد شد و 2 دولت اختلافات خود را در شمال آفریقا حل کرده و قاره سیاه را به مناطق نفوذ تقسیم کردند.
اما برطرف کردن اختلافات روسیه و انگلستان در قاره آسیا از همه مشکلتر بود. دولت فرانسه در نزدیک کردن روسیه و انگلستان کوشش زیادی به کار برد و سرانجام با میانجیگری آن دولت در 31 آگوست 1907 سه قرارداد بین ایزولسکی وزیر خارجه روسیه و نیکلسون سفیر انگلستان در سنپترزبورگ به امضا رسید. به موجب قرارداد اول افغانستان در منطقه نفوذ انگلستان قرار گرفت. طبق قرارداد دوم تبت منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و طبق قرارداد سوم ایران به 3 قسمت تقسیم شد؛ قسمت شمالی از خط فرضی بین قصرشیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان منطقه نفوذ روسیه شناخته شد. قسمت جنوبی از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و سرحد افغانستان که دارای ارزش استراتژیک برای دفاع از هند بود، منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم که شامل کویر و بیابانهای بیآب و علف و فاقد اهمیت بود منطقه بیطرف متعلق به دولت ایران شناخته شد؛ آن هم بدین منظور بود که 2 دولت تا حدودی با هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتشان در این منطقه جلوگیری شود.
براساس قرارداد 1907 ایران به 3 حوزه تقسیم شد؛ منطقه شمال: حوزه نفوذ روس، منطقه جنوب: حوزه نفوذ انگلیس، و یک باریکه بیطرف نیز در مرکز در نظر گرفته شد تا اینکه این منطقه حائل نیز در سال 1915 به دولت روسیه واگذار شد.
یکی از موارد بهتآور درباره این معاهده این است که 2 کشور درباره کشور سومی تصمیم میگیرند و تمام آب و خاک و منابع آن را همچون ملک شخصی بین خویش تقسیم میکنند؛ بدون آنکه حتی به این کشور اطلاع دهند(!)
این قرارداد یکی از وقیحانهترین سیاستهای استعماری روس و انگلیس را به نمایش میگذارد که چگونه حاکمیت سیاسی، استقلال و تمامیت ارضی یک کشور را نادیده گرفته و بر آن چنگ میاندازند. متن این قرارداد شامل یک مقدمه و 5 ماده است. 2 ماده مهم و اساسی قرارداد 1907 به شرح زیر است:
ماده اول: دولت بریتانیا متعهد میشود در ماورای خطی که از قصر شیرین، اصفهان، یزد و کاخک گذشته و به نقطهای از مرز ایران در محل تقاطع مرز روسیه و افغانستان منتهی میشود، برای خود امتیازی، خواه سیاسی باشد و خواه تجاری از قبیل امتیاز راهآهن، بانک، تلگراف، راههای شوسه، حملونقل، بیمه و... تحصیل نکند و از اتباع انگلیس یا دولت ثالث در تحصیل این امتیازات پشتیبانی نکند و در صورتی که دولت روسیه درصدد تحصیل این قبیل امتیازات در این ناحیه باشد، دولت انگلیس خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم مخالفتی ابراز نکند. بدیهی است محلهای تعیینشده فوق قطعهای است که دولت بریتانیا متعهد میشود درصدد تحصیل امتیازات فوقالذکر در آنجا نباشد.
ماده دوم: دولت روسیه از جانب خود متعهد میشود در ماورای خطی که از مرز افغانستان از گزیک شروع شده و از بیرجند و کرمان گذشته و به بندرعباس منتهی میشود، برای خود و اتباع خود همچنین به نفع اتباع دولت دیگری، امتیازی خواه سیاسی باشد و خواه تجاری از قبیل امتیاز راهآهن، بانک، تلگراف، راه شوسه، حمل و نقل، بیمه و... تحصیل نکند و در صورتی که دولت انگلیس درصدد کسب این امتیازات برآید، دولت روسیه مستقیماً یا به طور غیرمستقیم مخالفتی با آن نکند. بدیهی است محل تعیینشده فوق قطعهای است که دولت روسیه متعهد میشود در آنجا درصدد تحصیل امتیازات فوقالذکر برنیاید.
قرارداد 1907 در شرایطی به امضای لندن و مسکو رسید که در ایران ارکان حکومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمی شکل گرفته بود. فرمان برقراری حکومت مشروطه مرداد 1285 صادر شده بود، اولین مجلس شورا در تاریخ ایران مهر همان سال تشکیل شده بود و اولین قانون اساسی ایران دیماه همان سال تنظیم و تدوین شده بود. از این رو وقتی «مظفرالدین شاه» متعاقب این تحولات درگذشت، دولتهای روسیه و انگلیس اولین گامهای خود را برای رویارویی با وضعیت جدید برداشتند. پیامدهای این قرارداد آنچنان وسیع بود که تاریخ را در تمام ابعاد تحت تأثیر خود قرار داد. به نقل از احمد کسروی کشته شدن اتابک، یک سنگ بزرگ را از سر راه پیشرفت مشروطه برداشت و امید میرفت از آن پس پیشرفت بهتر و تندتر باشد. ولی جای افسوس است که در همان روزها یک سنگ بزرگ دیگر [سر «ادوارد گری» وزیر خارجه انگلیس] بر سر راه آن پدیدار شد و آن پیمان 1907 دو دولت روس و انگلیس بود.
رخدادهای پس از سال 1907 بهروشنی حاکی از آن بود که مقصود اصلی از انعقاد آن قرارداد، سرکوب انقلابیون مبارز ایران در میان 2 سنگ آسیا و برانداختن آزادی ایران بوده است. در متن قرارداد به افغانستان و تبت هم اشاره شده بود اما به قولی این اشارت و نام بردن، محض رد گم کردن بود اگرنه تمام امور این پیماننامه با نظر به ایران وضع شده بود.
16 سپتامبر 1907- 16روز پس از امضای قرارداد- سفرای روسیه و انگلستان رسماً دولت ایران را از انعقاد قرارداد تقسیم ایران مطلع کردند. این امر باعث هیجان و ناراحتی شدیدی بین مردم و نمایندگان مجلس شد و تظاهراتی علیه سیاست 2 کشور متجاوز در تهران و شهرستانها صورت گرفت و روزنامهها مقالات شدیدی علیه آن منتشر کردند. با اینکه «مارلینگ» وزیرمختار انگلیس به دولت ایران اطمینان داد استقلال و تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بین 2 دولت فقط به منظور جلوگیری از دخالتهای یک دولت ثالث (یعنی آلمان) در امور ایران است ولی ایرانیان قانع نشدند و وقتی «مشیرالدوله پیرنیا» وزیر امور خارجه این اظهارنظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شورای ملی رساند، نمایندگان ملت به اتفاق آرا قرارداد منعقده بین 2 دولت خارجی درباره ایران را مردود و بیاعتبار دانستند. در این باره «محمدعلی شاه» نیز از نظر مجلس پشتیبانی کرد در نتیجه دولت ایران طی یادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتین روسیه و انگلستان اعلام کرد چون قرارداد مزبور مابین آن دو دولت انعقاد یافته لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتین یادشده است و دولت ایران نظر به استقلال تامهای که دارد تمام حقوق و آزادی عمل خود را محفوظ میدارد و خود را از هر نفوذ و اثری که قرارداد میتواند درباره ایران داشته باشد، مطلقاً مصون و آزاد میداند.
2 ماه پس از مطرح شدن قرارداد 1907 در مجلس شورای ملی، روزنامه انجمن اصفهان موضع خود را درباره آن آشکار کرد و در یک مقاله نسبتاً طولانی به افشای زیانهای آن پرداخت و در شماره 45 خود چنین نوشت: «ای بیچاره ملت که به خواب خرگوشی دچار و به وعدههای امروز و فردا گرفتار هستند، نمیدانم مَستند یا هشیار، خوابند یا بیدار، صحیحند یا بیمار، مصلحت است که از پرده برون افتد راز / ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست. جریدهنگار باید معایب دولت و ملت را نگارد، از آن طرق معاهده روس و انگلیس در نفوذ تجارت خود مینماید».
در مذاکرات انجمن مقدس اصفهان در باب بحث از معاهده 1907 آقاسیدحسن مدرس میگوید: «اگر آنها بگویند معاهده در باب امر تجارت است، چه جواب داریم، ثقه..الاسلام جواب میدهد در باب هر دولتی معاهده نوشتند، به امضای آن دولت نمودند مثل امیر افغانستان و تبت و غیرهما. اما در این معاهده اسم دولت ایران را نبردهاند، به این معنی که ما محل اعتنا نیستیم و شرف ما را بردهاند». سیدحسن در جواب او میگوید: «این عموم و اهالی که میگویند ما جاناً و مالاً حاضرالوقت هستیم، اگر راست میگویند، صندوق اعانه معین شود و تماماً پول به جهت اداره کردن بانک ملی بدهند که کلیه مفاسد، علتش نبودن پول است. اما ثقه..الاسلام واکنش خود را نشان داده و در جواب میگوید با روس و انگلیس جنگ نداریم که پول بخواهیم، این مطلب در باب معاهده میباشد».
با همه این اعتراضات، دولت ایران بسیار ضعیفتر از آن بود که بتواند مانع اجرای قرارداد بین 2 دولت متعرض شود. به این جهت 2 دولت بهتدریج شروع به اجرای مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفوذ خود کردند و به اعتراضات ایران وقعی ننهادند. نتیجه مستقیم این قرارداد این بود که انگلیسیها مانند روسهای تزاری منفور و مبغوض افکار عمومی ایران شدند.
قرارداد 1907 در شرایط اقتدار انگلیس، شکست روسیه از ژاپن در جنگ 1905 و نیاز روسها به کنار آمدن با انگلیس جهت جلوگیری از فروپاشی خود و بالاخره روند نهضت مشروطه در ایران همراه با ضعف شدید اقتصادی و سیاسی کشور به امضا رسید. این قرارداد همانگونه که گفته شد حاوی عقبنشینی روسیه تزاری در برابر طرحهای انگلیس راجع به افغانستان و ایران بود.
پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ایران، انگلستان، روسیه و سایر کشورهای اروپایی و همچنین مقامات این کشورها به صراحت به پیروزی انگلیس در این قرارداد اشاره کردند. علاوه بر آن همه این منابع در گزارشها و تحلیلهای خود به تجزیه خاک ایران که ماهیت اصلی قرارداد بود، اشاره کردند. توافق و سازش روس و انگلیس در ایران در مجموع موجب صدمه زدن به استقلال و تمامیت ارضی ایران شد. هرج و مرج از نتایج این قرارداد بود. روسیه که تا پیش از این به حمایت از استبداد محمد علیشاهی میپرداخت، با دست برداشتن انگلستان از حمایت مشروطهخواهان، قدرت و وسعت عمل بیشتری پیدا کرد لذا بر دشمنی خود با مشروطه و مجلس افزود. نیروهای قزاق به رهبری لیاخوف روس خانه ملت را به توپ بستند و گروهی را مجروح و بسیاری را کشتند. در نهایت امر، بروز انقلاب کمونیستی در روسیه که یکی از نتایج جنگ بینالملل اول بود باعث اضمحلال نظام تزاری در شمال ایران شد. این رخداد عاملی فرخنده در اقبال بلند مردم ایران شد تا با فروپاشی روسیه قرارداد 1907 نیز ملغی شود.
بدین ترتیب سالهای 1907 تا 1917 از تلخترین و سیاهترین روزگاران تاریخ ایران
به شمار میرود.