|
از حاشیه تا متن درباره فیلم «حکایت عاشقی» احمد رمضانزاده
حلبچه بخشی از تاریخ ماست
گروه فرهنگ و هنر: جشنواره سینمایی که سالانه در کشور ما برگزار میشود عنوان فجر را یدک میکشد و قطعا در مهمترین جشنواره سینمایی کشور، باید بسته سینمای ملی با توجه به سیاستهای کلان فرهنگی عرضه شود. در بسته سینمایی عرضه شده، بنا به سلیقهای که در سالیان اخیرا به مخاطبان علاقهمند سینما حقنه شده، سینمای آپارتمانی پرسوناژ- دیالوگمحور براساس سنتهای تئاتری رنسانسی تقریبا بدل به یک مد اساسی شده است. این مد بهصورتی در سینمای ایران جا افتاده که برخی اهالی رسانه و توده مخاطبان به این قالب افیونزده عادت کردهاند و دیگر زمینهای برای پذیرش سینمای قصهمحوری که مرزها را درنوردد، نیست. در این گذر مکاره مستقلهای جشنوارهای، ساخت فیلم غیرمستقلی که پروداکشن مقبولی داشته باشد و موجب اعتلای مفاهیم ملی – میهنی شود در شرایط کنونی به سخره گرفته میشود. در شرایط اسفبار کنونی سینما باید صریح باشیم و بدانیم با اتکا به سینمای مستقل، مرزهای سینمای ملی گم میشود و رنگ میبازد و سینمای ایران صورت محفلی – جشنوارهای بیشتری به خود خواهد گرفت. با اینکه در شرایط فعلی به بنیاد سینمایی فارابی بابت حمایت از تولید بسیاری از آثار سینمای ایران حمله میشود که چرا چند درصد به فلان فیلم کمک شد، سوالی که قابل طرح است این است که چرا موضوع آثار حمایت شده را از این دریچه بررسی نمیکنیم که چند درصد آثار حمایتی به توسعه و اعتلای سینما کمک کردهاند؟ اما از میان همه آثاری که توسط بنیاد سینمایی فارابی حمایت شدهاند فیلم حکایت عاشقی احمد رمضانزاده کارگردان سریال خاطرهانگیز آژانس دوستی از میان آثار حمایت شده قابلتر است. فیلمی است که رویکرد ملی دارد و موجب اعتلای آشتی منطقهای خواهد شد. در شرایط بحرانزده کنونی در منطقه و با توجه به بحران عراق و سوریه ساخت فیلم حکایت عاشقی ضرورت ملی است و جبهه رسانهای واپسگرایانهای که به قصد تخریب فیلم را نشانه رفته است، افقهای ترسیمشده فرامرزی و ملی که در متن اثر وجود دارد را درک نمیکند.حکایت عاشقی فیلمی ملی با افقی بینالمللی است، آینه تمامنمای روشنی از جنایات دولتهای غربی که جنایتکار قرن بیستمی را کاملا تجهیز کردند تا هولوکاست حلبچه اتفاق افتد. نخستین پرسش قابلطرح با رسانههای مهاجم که بیمحابا به سازندگانش یورش بردند این است که آیا سینمای ملی ایران باید درمقابل جنایت بزرگ قرن بیستمی صدام همچنان سکوت کند؟ آیا رسانههای نادان نمیدانند بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبچه در استان سلیمانیه در شمال عراق شایسته عنوان یکی از غمانگیزترین و دردناکترین رویدادهای جنگ ایران و عراق است؟این جنایت توسط سلاحهای کشتار جمعی و همچنین سلاحهای شیمیایی دستاورد انسان متمدن دوره مدرنیته در اروپا و آمریکا به وقوع پیوسته است. سکوت مجامع بینالمللی و وتوی قطعنامههای سازمان ملل متحد در محکومیت این جنایت توسط غربیها به مثابه رسانههای لیبرالی میماند که به نمایش سینمایی این جنایت حمله میکنند! قابل توجه آنان که تاریخ را نمیدانند. از سال ۱۳۶۲ بهصورت مستمر حوزههای کردنشین عراق و ایران توسط ارتش عراق مورد هجوم سلاحهای شیمیایی قرار داشت. اما بمباران حلبچه پرده تازه و بیرحمانهتری از این سیاست است. بمباران حلبچه و نسلکشی بعث در خلال عملیات والفجر۱۰ روی میدهد. رزمندگان ایرانی با یاری نیروهای کُرد عراقی و نیز نیروهای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق به رهبری آیتالله حکیم موفق میشوند در عمق خاک عراق پیشروی کنند که در نتیجه این عملیات، برخی شهرهای کردنشین از دست نیروهای عراقی آزاد میشود. شهر حلبچه یکی از این مناطق است. متعاقب شکست سنگین ارتش عراق، حلبچه توسط دهها فروند جنگنده عراقی مورد هجوم سنگینی قرار میگیرد اما در این هجوم استفاده گسترده از بمبهای شیمیایی است که جنایت بیسابقهای میآفریند و هزاران زن و مرد، کودک و پیر و جوان حلبچهای قربانی شیمیاییباران ارتش عراق میشوند. در طول ۲۴ ساعت، صدها بمب شیمیایی بر فراز حلبچه و روستاهای مجاور ریخته میشود و مردم بیپناه و هر موجود زندهای در منطقه قربانی سیاست سرکوبگرانه نیروهای عراقی میشوند. روزهای ۱۶ و ۱۷ مارس ۱۹۸۸ برابر با ۲۶ و ۲۷ اسفندماه ۱۳۶۶ روزهایی فراموشناشدنی در تاریخ جنگهای مدرن است. حلبچه قربانی شیمیاییباران نیروهای صدام شد. آن هم در روزهایی که سکوت مجامع بینالمللی آزاردهندهترین رخداد بینالمللی بود. شدت بمبارانهای شیمیایی به حدی است که حداقل 5 هزار کشته و هزاران زخمی برجای میگذارد. برخی تصاویر گرفتهشده توسط عکاسان ایرانی در آن فاجعه هنوز و پس از ۲۶سال از واقعه گوشههای تکاندهنده از وقایع را برای بیننده تداعی میکند. کودکان جانسپرده بر دامن پدر و مادر، رهگذران افتاده در گوشه کوچهها و… قربانیان خشونت سازمانیافته نیروهای صدام و نیز حامیان وی هستند که با در اختیار گذاشتن مواد شیمیایی زمینه این جنایت بزرگ علیه بشریت را مهیا کردند. بیگمان به دلیل نوع کشتار مردم حلبچه، وضعیت خاص منطقه و تلفات سنگین مردم منطقه، بمباران شیمیایی حلبچه یکی از غمانگیزترین و دردناکترین برهههای جنگ تحمیلی است. اینک سالهای سال از این جنایت هولناک علیه بشریت گذشته است. به جز کردستان عراق، در تهران و گوشه و کنار ایران نیز هر سال، به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی حلبچه مراسم و یادمانهای مختلفی برگزار میشود. برای بزرگداشت یاد قربانیان این نسلکشی تاکنون کتابها و مقالات زیادی در ایران منتشر شده است. حتی موسیقی هم به یاری این همدلیها فراخوانده شده و آثار ماندگاری توسط برخی نخبگان موسیقی ایران همچون کامکارها، بر ماندگاری این تراژدی خونین در دل و جان و وجدانهای بیدار مدد رسانده است اما متاسفانه با وجود این همراهیهای با ارزش، هنوز در میان آثار پژوهشی و نیز کتابهای منتشرشده درباره تاریخ جنگ، اثر محققانه و جامعی درباره بمباران شیمیایی حلبچه منتشر نشده است. سینمای ملی ایران نیز در این سالها به این نسلکشی کردی هیچ واکنشی نشان نداد. حالا کارگردان کردتباری که صداقتش در امر هنرورزی جنبه اثباتی پیدا کرده و مثل بهمن قبادی اهل شلنگ تخته انداختن سیاسی هم نیست با نگاهی به جذب مخاطب کردزبان اثر قابلتاملی ساخته است. حکایت عاشقی غیر از اشاره مستقیم به جنایات تاریخی حلبچه بحث پیوند مذاهب را پیش میکشد و نکته جالب اینجا است که از رسانههای زرد فرنگی تا رسانههای زرد داخلی، فیلم را مورد هجمههای عجیب و غریب قرار میدهند، گویا به نظر میرسد دلاربگیران داخلی و خارجی دلشان نمیخواست زخم حلبچه در سینمای ایران سر باز کند. حالا همین دلاربگیران داخلی دائما این سوال را مطرح میکنند که مثلا بنیاد فارابی چند درصد در فیلم مشارکت داشته است؟ آیا رسانهای پیدا شده در این مدت این گزاره را مطرح کند که اشاره به پیوند مذاهب در اسلام در متن فیلم به زیباترین شکل ممکن وجود دارد، آن هم در قالب یک داستان عاشقانه گیرا. واقعا جای تقدیر دارد از آقایانی که از ساخت فیلم حمایت کردهاند. اصلا اگر 100 درصد فیلم را حمایت کردهاند، کارسنجیدهای انجام دادهاند. اتفاق مسرورکننده دیگری که درباره فیلم افتاده این است که فیلم مورد اقبال وزارت فرهنگ کردستان عراق افتاده است و در کردستان عراق اکران خواهد شد. از این جهت بر کلیت اثر مهر ملی الصاق میشود. در شرایط کنونی باید مرزهای مهر را با سینما در خاورمیانه پشت سر گذاشت و فیلم حکایت عاشقی قطعا چنین کارکردی دارد. ارسال به دوستان
چهرهها
ساخت «ویلاییها» ارسال به دوستان
نظر ابراهیم حاتمیکیا درباره شبکه افق
افق، یک روایت فتح دیگر است
کارگردان برجسته سینما معتقد است شبکه افق باید متعلق به امروز باشد نه گذشته و افق تازهای را پیش روی مخاطب قرار دهد، برای این کار هم باید همه سختیها و مشکلات را تحمل کند و پشت سر بگذارد. به گزارش مهر، حاتمیکیا با بیان اینکه جای شبکهای مانند افق در صدا و سیما خالی بود، اظهار کرد: البته آغازی سخت هم در انتظار این شبکه است زیرا افق با دیگر شبکهها تفاوتهای زیادی دارد و باید حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشد، احساس شخصی من این است که «افق» یک روایت فتح دیگر است. وی افزود: دستاندرکاران شبکه افق باید سختیهایی را به جان بخرند و همه مشکلات را از پیش رو بردارند. این کارگردان سینما با بیان اینکه شبکه افق نباید نقشه راه را گم کند، تأکید کرد: شبکههای تخصصی معمولا به سمت عمومی شدن پیش میروند ولی افق باید همین مسیری را که در پیش گرفته دنبال کند بنابراین لازم است اهداف پیشبینی شده را در نظر آورد و آنها را محقق کند. حاتمیکیا ادامه داد: مشکلی که همواره وجود دارد، گرایش به سمت عوامپسندی است به همین دلیل شبکه افق باید حرفهایی را بزند که تاکنون زده نشده و مسیر تخصصی و البته ناهموار خود را رها نکند. افق در حقیقت باید راهی را باز کند که آرمانها و ارزشهایی که از ابتدا به دنبال آن بودیم، از آن مسیر محقق شود و این مهم زمانبر خواهد بود. خالق فیلم «چ» عنوان کرد: ورشکستگان عرصه فیلم و سینما نباید در افق جمع شوند و باز هم همان تجربههای گذشته را تکرار کنند بلکه نیازمند تازهنفسهایی هستیم که حرفهای جدید برای گفتن داشته باشند. وی گفت: به دیگر سخن شبکه افق باید به سطحی از برنامهسازی متفاوت با دیگر شبکهها برسد که اگر آرم شبکه هم حذف شود مخاطبان دریابند این شبکه را انتخاب کردهاند. حاتمیکیا با بیان اینکه این شبکه باید کاراکتر و شخصیت خودش را در میان مجموعه صدا و سیما پیدا کند، یادآور شد: پروژههای بزرگ و سنگین نباید تاثیر خود را روی این شبکه هم بگذارد. وی بیان کرد: جلوهگری در مقابل شبکهها و رسانههای مهم دنیا میتواند راهی برای سقوط اهداف از پیش تعیین شده شبکه افق باشد. به تعبیر من، افق باید همان چفیهای باشد که زخمی را میبست، سایه بر سر سپاهیان اسلام میگسترد و بهواقع نشانه رزمندگان ایرانی بود. حاتمیکیا با بیان اینکه هنر به معنای افزودن مفاهیم تازه و بدیع است به آنچه تاکنون وجود داشته، تصریح کرد: ساختارشکنی یکی از ابزارهای مورد نیاز در حوزه رسانه و فیلمسازی است و این مهم، ورود انسانهای تازهنفس را میطلبد. کارگردان «آژانس شیشهای» ادامه داد: شبکه افق باید حرف نسل امروز و آنچه نیاز جامعه است را بگوید، مصادیق انقلابی امروز را معرفی و دغدغههای اسلامی و انقلابی را مطرح کند نه اینکه فقط در گذشته بماند و توصیف آنچه قبلا بوده را انجام دهد. در واقع باید تعریف جدید از فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس را از زبان افق بشنویم. وی با بیان اینکه عافیتطلبی نقطه پایان هر شبکه و رسانهای خواهد بود که به دنبال اهداف انقلابی است، یادآور شد: «افق» باید متعلق به امروز باشد نه گذشته، انسانهای ارزشی دیروز باید رصد شوند که امروز چه میکنند و کجا هستند و چرا کناره گرفتهاند. ارسال به دوستان
رویدادها
جواد اردکانی: ارسال به دوستان
تازهها
انتشار کتاب جدید حدادعادل با نام «محض اطلاع» ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|